نزدیک نیمی از فعالیتهای روزمره هر انسان، ناشی از عادتهای او هستند و نه نتیجه تصمیمهای قبلی. از طریق علم روانشناسی و عصبشناسی، میتوان به کارکرد عادت در زندگی فردی و جوامع و سازمانها پی برد. «خلاصه کتاب قدرت عادت» در سه بخش به موضوع شکلگیری عادتهای فردی، بررسی عادتهای سازمانهای موفق و عادتهای جوامع میپردازد.
بخش اول خلاصه کتاب قدرت عادت : عادتهای افراد،
حلقه عادت
دانشمندی به نام اسکوئر روی مرد مسنی که به علت التهاب مغز ویروسی، دچار فراموشی بعضی موضوعات شده بود، آزمایشات مختلفی انجام داد. او متوجه شد اتفاقاتی که در مغز بیمار روی میدهد با حافظه هشیار او ارتباطی ندارند. در حقیقت مغز بیمار اطلاعات جدیدی در یک قسمت آسیبدیده مغز ذخیره میکرد.
در دهه 1990 پژوهشگران متوجه شدند، بافتی توپی شکل در مرکز جمجمه به نام «عقدههای قاعدهای» وجود دارد که در شکلگیری عادتها نقش اساسی ایفا میکند.
آنها متوجه شدند با تکرار چندباره یک آزمایش روی موش، قسمتهای مختلف مغز خاموش شده و عقدههای قاعدهای کنترل را بهدست میگیرد. فرآیندی در مغز موجب میشود که تکرار یک فعالیت، باعث تبدیل آن به امور عادی شود. به این فرآیند که مسئله «عادت» را شکل میدهد، «قطعهبندی» میگویند.
زمانیکه عقده قاعدهای شروع به کار کرده، اجازه میدهد که مغز با آزادی بیشتری بتواند به سایر موضوعات بپردازد. در واقع هرچه فعالیتها بیشتر به عادت تبدیل شوند، از مشغله مغز کاسته میشود و مغز کارآمد میشود.
البته عقده قاعدهای سیستم هوشمندی را طراحی کردهاست تا کنترل و مهار عادتها در بهترین شکل و زمان صورت بگیرد.
مغز ما با تشخیص یک «سرنخ»، یک عادت مرتبط را انتخاب میکند، سپس یک «جریان عادی» شکل میگیرد که میتواند فیزیکی یا ذهنی باشد. در پایان به کمک پاداشی تصمیم میگیرد این حلقه را در آینده یادآوری کند یا خیر.
سرنخها ممکن است هر چیز متفاوتی اعم از شکلات، تبلیغ تلویزیونی یا احساسی باشند.
جریانهای عادی نیز همینطور میتوانند پیچیده یا ساده باشند. همچنین پاداش میتواند غذا، دارو احساس غرور و غیره باشد.
در نتیجه خلاصه کتاب قدرت عادت در مورد حلقه عادت اینگونه نتیجه گیری میکند:
عادتها با وجود قدرت بسیار، ظریف و جزئی هستند.
بدون اجازه رخ میدهند.
مغز ما با استثنا قائل شدن دیگر بخشها از جمله شعور، به عادتها وابسته است.
مغز با اشتیاق
هاپکینز یک مدیر تبلیغاتی، راز موفقیت خود را در یافتن سرنخ روشن و سپس تعریف شفاف پاداش میدانست.
دانشمندان با انجام آزمایش روی میمونها متوجه شدند، سرنخ علاوه بر جریان عادی باعث پیشبینی پاداش برای آنها میشود و این باعث تمنا در آنها میشود. معمولا احساس تمنا بدون آگاهی و تدریجی شکل میگیرد.
مطالعات نشان میدهد که وجود سرنخ و پاداش به تنهایی برای ایجاد و تداوم عادت کافی نیست. سرنخ نه تنها باید عاملی در راستای جریان عادی باشد، بلکه باید عاملی باشد در جهت اشتیاق و دریافت پاداش. درواقع اشتیاق، بخش اساسی فرمول ایجاد عادتهای جدید است و باعث به جریان انداختن عادتهاست.
سازمانهای مختلف برای ایجاد عادتهای جدید در مشتری به کشف چگونگی ایجاد اشتیاق در آنها میپردازند.
قانون طلایی تغییر عادت
از مهمترین ابزار ایجاد تغییر شکل رفتاری، تغییر عادتهاست. برای ترک تمایل افراد به انجام رفتارهای ویرانگر، باید فعالیت دیگری را جایگزین آن کرد. مثلا اگر بدن اشتیاق به نیکوتین را احساس میکند، شخص باید خود را با کاری دیگر مشغول سازد.
در حقیقت نمیتوان عادت بد را از بین برد؛ فقط میتوان تغییرش داد. که با استفاده از سرنخ و پاداش یکسان و تغییر جریان عادی میسر است.
برای مثال اعتیاد به الکل، که فراتر از یک عادت بد و در واقع، نوعی اعتیاد فیزیکی با ریشههای روانشناختی و ژنتیکی است. روش مراکز ایای برای ترک اعتیاد، حمله به عادتهایی است که معتادان را محاصره کردهاند.
مولر، عصبشناس آلمانی میگوید:
درست است که عامل لذتگرایانهای در مواد وجود دارد، اما افراد برای فراموش کردن چیزی یا ارضای حس اشتیاق از آن استفاده میکنند. اشتیاق رسیدن به آرامش در مقایسه با لذت فیزیکی در بخشهای متفاوتی از مغز رخ میدهند.
در ایای افراد بیمار به جای مصرف مواد مخدر، با سیستم جلسه و مصاحبت به حس رهایی و حواسپرتی میرسند. این افراد با آموختن جریان عادی جدید، در حالی که اشتیاق پاداش در آنها بدون تغییر بود میتوانند برای همیشه درمان شوند.
گام اول برای تغییر عادت این است که فرد آنچه عامل رفتارهای عادتگونه او است را توضیح دهد، که به این «آموزش آگاهی» میگویند.
در صورت تشخیص سرنخها و پاداش و چگونگی کار عادتها، نیمی از راه برای تغییر پیموده شده است. ذهن توانایی تغییر برنامهاش را دارد؛ فقط کافی است نسبت به آن آگاهی داشته باشد.
دراغلب اوقات با شناسایی سرنخ پاداش، جریان عادی را میتوان تغییر داد. هر چند در شکلگیری بعضی از عادتها عامل دیگری نیز وجود دارد به نام «باور».
طبق قلم نویسنده خلاصه کتاب قدرت عادت ، افرادی که از تکنیک تغییر عادت استفاده میکنند، تا مادامی که در موقعیتی استرسزا قرار نمیگیرند، هشیاریشان به قوت خود باقی است. زمانی که افراد باور داشتن به چیزی را میآموزند، این باور به دیگر بخشهای زندگی آنها نفوذ میکند و در نهایت باور به تغییر، در آنها نهادینه میشود.
وجود باور، امری ضروری است و تجربهای اجتماعی را رقم میزند. تغییر عادت فقط مختص افراد نیست و سازمانها و اجتماعها نیز میتوانند تغییر کنند.
بخش دوم کتاب: عادتهای سازمانهای موفق
عادتهای اصلی
برخی از عادتها با توجه به میزان اهمیتشان در شغل و زندگی افراد، «عادتهای اصلی» محسوب میشوند. واکنش به این عادتها زنجیرهای است. بدین معنا که با تغییراتشان در یک سازمان، در عادتهای دیگر نیز تغییر ایجاد میشود. برای کسب موفقیت، نیازی به تغییر هر چیزی نداریم، کافی است با تشخیص اولویتهای اصلی، آنها را به عنوان اهرمی قدرتمند به کار بریم.
افراد عادتهای مشخصی دارند و گروهها نیز کارهای یکنواختی را انجام میدهند. همین کارهای یکنواخت، در واقع عادتهای سازمانی هستند.
با تمرکز بر تغییر عادت اصلی، تغییرات وسیع دیگری رخ میدهد. با دنبال کردن ویژگیهای خاص، میتوان به آن رسید. در ادبیات آکادمیک به آن «بردهای کوچک» میگویند. که این بردها با ایجاد ساختارهای جدید، عادتهای دیگر را شکوفا میکند و فرهنگ تغییر را به دیگر مسائل سرایت میدهد.
بردهای کوچک، نتیجه کاربرد مداوم یک مزیت است. با شکلگیری یک برد کوچک، نیروها در جهتی است که برد کوچک دیگری به وجود بیاید.
در یک شرکت برای آنکه میزان سوددهی بالا برود تنها به ایمنی کارگران آنجا توجه شد و عادت به ایمنی، فضا را برای رشد و ظهور دیگر رفتارهای خوب مهیا کرد.
زمان خودکار شدن عادتها
مطالعات پژوهشگران با بررسی میزان IQ و قدرت اراده دانشآموزان اینگونه بود که، افراد با قدرت اراده و انضباط شخصی بیشتر نمرات بالاتری کسب میکنند.
قدرت اراده یک منبع محدود است و صرفاُ یک مهارت نیست، بلکه ماهیچهای است که همیشه عملکرد یکسانی ندارد.
ماهیچه قدرت اراده با رفتارهای خشن و فشار خسته میشود، اما با داشتن حق انتخاب ماهیچه قدرت قوی میشود. با قوی شدن ماهیچه قدرت اراده، عادتهای خوب نمایان میشوند.
«خلاصه کتاب قدرت عادت» در این زمینه یک مثالی میزند؛ طبق این مثال در استارباکس کارکنان با داشتن اختیارات کافی و پیشبینی رفتاری خاص مشتری، از جریان عادی از پیش تعیین شده در دفتر یادداشت خود پیروی میکنند و اینگونه قدرت اراده را به یک عادت تبدیل میکنند.
قدرت بحران
کنترل شرکتها را عادتهای سازمانی قدیمی در دست دارند که حاصل تصمیمات فردی هزاران کارمند است. این عادتهای سازمانی «جریان عادی» نام دارد. جریانهای عادی قوانین نانوشتهای را پایهگذاری میکنند که عملکرد شرکتها بر اساس آن قوانین خواهد بود. و به کارکنان فرصت میدهد بدون اجازه در هر مرحله، ایده جدیدی را تجربه کنند. «حافظه سازمانی» نامی است که به این عادتها میدهند.
جریان عادی قطعیت در انجام امور را افزایش میدهد. با اینحال وجود رقابت در میان اعضای سازمان باعث ایجاد جریان عادی ناسالم و بحران در سازمان میشود. اما باید گفت بحرانها به حدی میتوانند مفید واقع شوند، که یک رهبر کاردان معمولا به شکلی آگاهانه و هدفمند موقعیتهای اضطراری را به تأخیر میاندازد. کار گروهی در سازمان و اجرای تشریفات ایمنی در سازمانها باعث بهبود عملکرد کلی سازمان میشود.
زمانی که شرکتهای بزرگ عادتها را پیشبینی و مدیریت میکنند.
بهترین راه افزایش سود، شناخت فردی عادتهای خرید افراد است.
شرکتهایی مانند تارگت شروع به جمعآوری اطلاعات شخصی خریداران و تحلیل آن کردند. و از این ظرفیت برای ارسال تخفیفات و تبلیغات انحصاری به صورت فرد به فرد استفاده کردند.
اما گاهی جریان عادی خرید برای برخی افراد تغییر میکند. تغییراتی چون ازدواج و تغییر محل سکونت و غیره باعث تغییر عادتهای خرید میشود. که این تغییرات مشتریان را در مقابل نفوذ بازاریابان آسیبپذیر میکند. شاخصترین تغییر، تولد نوزاد است. با اینحال کنکاش در امور شخصی مشتریان میتواند باعث عصبانیت آنان شود.
مغز انسان برای آنکه انرژی و زمان زیادی صرف انتخاب آگاهانه نکند، به سرنخ و پاداشهای گذشته واکنش نشان میدهد.
شرکت تارگت برای ارائه محصولی مطابق شرایط ویژه هر مصرف کننده، تبلیغ آن محصول را به همراه تبلیغ محصولی غیر مرتبط ارسال میکند، که مشتری احساس کند، حریم خصوصیاش حفظ شدهاست و در عین حال نیازهایش برای خرید بر طرف میشود.
بخش سوم خلاصه کتاب قدرت عادت : عادتهای جوامع
چگونگی پیدایش جنبشها
رزا پارکر، زن سیاهپوستی بود که درگیریاش با یک راننده اتوبوس، موجب شروع مبارزات مدنی سیاهپوستان، علیه نژادپرستی بود.
دلیل شروع جنبشی که توسظ رزا پارکر آغاز شد، تغییرات سیاسی آن سالها در آمریکا و بیدار شدن عادتهای اجتماعی مردم بود که در گذشته شکل گرفته بود.
مورد احترام بودن رزا به واسطه عضویت در سازمانها و انجمنهای مختلف و روابط عمیق او با دهها گروه در سراسر شهر باعث ایجاد تحریم همه اتوبوسهای شهر شد. مردم با احساس تعهدی مواجه شدند که باعث شد، حتی کسانی که رزا را نمیشناختند هم به دلیل وجود فشار اجتماعی تحت عنوان «قدرت روابط ضعیف» در اعتراضات شرکت کنند.
عضویت در اجتماعات متفاوت که ماهیتهای مختلفی دارند باعث میشود، افراد برای حفظ جایگاه خود در آن اجتماعات، به اعتراضات یا هر حرکت اجتماعی دیگری ادامه دهند، حتی اگر این حرکتها باعث ایجاد خطر شود.
رها کردن حرکت جمعی سیاهپوستان برای تحریم اتوبوسها به منزله جدا شدن از جامعه بود و برای افراد بسیار بد بود.
در واقع عادتهای اجتماعی و ارتباطات ضعیف باعث تقویت حس تعهد در میان افراد جامعه میشود. افراد با هم متحد میشوند زیرا میترسند در صورت همراهی نکردن، دوستان خود را از دست بدهند. و اینگونه حرکت کوچک جامعه سیاهپوستان، به جنبشی جاودانه تبدیل شد.
برای درگیر کردن مردم جهت ایجاد یک عادت اجتماعی باید عادتهای جدید را در میانشان ایجاد کرد تا کمکی باشد به آنها برای انتخاب بهتر مسیر. اما برای خسته نشدن مردم, به باورهای عمیق انسانی نیاز است. سرنوشت موفقیتآمیز یک جنبش، در گرو تغییر اندیشه و سرنوشت تکتک افراد است.
شرکتکنندگان در جنبش سیاهپوستان با به کارگیری مجموعهای از رفتارها، تبدیل به رهبران خودجوش شدهبودند. این هویت جدید، مبارزات را به مرحله جدیدی وارد کرد و به مرور به الگوی اجتماعی غیرارادی تبدیل شد که در میان دیگر گروهها نفوذ یافت.
شکلگیری و پایداری جنبشها به صورت ناگهانی و با تصمیمات آنی صورت نمیگیرد، بلکه الگوهای اجتماعی به تولد و رشد این جنبشها کمک میکنند.
آیا ما مسئول عادتهایمان هستیم؟
در افراد زیادی پدیده خوابگردی مشاهده میشود.
ساقه مغز که اصلیترین ساختار عصبشناسی بدن انسان است، با فلج کردن سیستم اعصاب ما، باعث میشود تا بدون هرگونه حرکتی در بدن، رؤیا ببینیم. این پدیده را در عصبشناسی با عنوان «گذر» تعریف میکنند. اما گاهی در افراد خوابگرد بخشهایی از مغز که به دیدن یا رانندگی یا حرکت کردن ارتباط دارد، به خواب نمیرود.
مطالعات روشن ساخت، میان افراد خوابگرد با کسانی که هراس شبانه دارند تفاوتهایی وجود دارد. در مغز افرادی که به هراس شبانه مبتلا هستند، اصلیترین بخشهای عصبشناسی «یعنی مولد مرکزی الگوی حرکتی» خاموش میشود. آنها رویا نمیبینند بلکه از اضطرابی وحشتناک رنج میبرند. افراد مبتلا به هراس شبانه از روی عادت رفتارهایی از خود نشان میدهند، هرچند که این عادتها بسیار ابتدایی باشد.
مغز فردی که به خوابگردی دچار است، در موقعیتهای مختلف ورود پیدا کرده و فرصت انتخاب را به فرد میدهد، اما افراد مبتلا به هراس شبانه، به اتفاقی که ممکن است رخ دهد فکر نمیکند، و با توجه به حلقه عادت خود رفتار میکنند و بالاخره عادتها فارغ از پیچیدگیشان انعطافپذیرند.
کنترل و استفاده آگاهانه از سرنخها و پاداشها و به تبع آن جریانهای عادی، در دست خود انسان است، فقط کافیست برای انتخاب جایگزینی مناسب هوشیار بود.
برای به وجود آمدن باور به تغییرات، ابتدا باید اراده رسیدن به این باور را در خود پرورش دهیم. باور، خود نوعی عادت است و عادت به ما اجازه میدهد که انجام کاری که در ابتدا برایمان سخت است به سرعت آسان شود. در این مطلب به معرفی و بررسی «خلاصه کتاب قدرت عادت» در سه بخش پرداختیم. نظر شما درباره این کتاب چیست؟