لینک ویدیوها در متن، بروز رسانی میشود لطفاً بازدید بفرمایید .
گفتگوی کوتاه با عزرائیل
مردی سالخورده، در بستر بیماری افتاده بود. روزها و شبها را در اندیشه میگذراند و از فرصتهای از دست رفته زندگی افسوس میخورد. ناگهان، در اتاقش نوری درخشید و قامتی بلند و نورانی در مقابلش ظاهر شد.
“سلام بر تو، ای بنده خدا.” صدایی آرام و دلنشین به گوشش رسید. مرد با تعجب به آن موجود نورانی خیره شد.
“من عزرائیل هستم.” موجود نورانی لب به سخن گشود. “آمدهام تا روح تو را قبض کنم.”
مرد ترسیده فریاد زد: “نه، نه! هنوز کارهای ناتمامی دارم. بگذار چند روز دیگر زندگی کنم!”
عزرائیل لبخندی مهربان زد و گفت: “همه ما کارهای ناتمامی داریم. اما زمان، منتظر هیچکس نمیماند. بیا با هم گفتگویی کوتاه داشته باشیم.”
مرد با تردید سر تکان داد. عزرائیل ادامه داد: “در طول زندگیات، چه کارهایی را دوست داشتی انجام دهی اما فرصت نکردی؟ چه کلماتی را میخواستی به عزیزانت بگویی اما نگفتی؟ چه آرزوهایی در دلت مانده است؟”
مرد با شنیدن این سوالات، به گذشتهاش فکر کرد. تمام فرصتهایی که از دست داده بود، تمام حرفهایی که نگفته بود، و تمام آرزوهایی که در دلش مانده بود، یکبهیک در ذهنش مرور شد.
“اکنون که فرصت داری، این کارها را انجام بده.” عزرائیل گفت. “زندگی، کوتاهتر از آن است که بخواهیم آن را به تعویق بیندازیم. از هر لحظه استفاده کن و به دنبال آرزوهایت برو.”
مرد با چشمانی اشکآلود، به عزرائیل نگاه کرد و گفت: “اما دیگر خیلی دیر شده است.”
عزرائیل لبخندی زد و گفت: “هرگز برای شروع دیر نیست. حتی اگر چند لحظه بیشتر باقی نمانده باشد، میتوانی از آن نهایت استفاده را ببری. مهم این است که بخواهی و اراده کنی.”
در آن لحظه، مرد درک کرد که زندگی، هدیهای است بینظیر و هر لحظه آن باید گرامی داشته شود. او تصمیم گرفت که تا آخرین لحظه عمرش، به دنبال آرزوهایش برود و از هر فرصتی برای خوشبختی خود و دیگران استفاده کند.
عزرائیل با لبخندی رضایتبخش، به مرد نگاه کرد و گفت: “وقت رفتن من فرا رسیده است. اما بدان که همیشه همراه تو خواهم بود و به تو کمک خواهم کرد تا بهترین استفاده را از زندگیت ببری.”
با این حرف، عزرائیل ناپدید شد و مرد با قلبی سبک و روحی تازه، به زندگی ادامه داد.
پند داستان:
این داستان به ما یادآور میشود که زندگی، کوتاهتر از آن است که بخواهیم آن را به تعویق بیندازیم. هر لحظه، فرصتی است برای زندگی کردن، دوست داشتن، یادگیری و رشد کردن. پس نباید فرصتها را از دست بدهیم و باید به دنبال آرزوهایمان برویم. مرگ، همیشه در کمین ماست و ما هرگز نمیدانیم که چه زمانی فرا میرسد. پس باید از هر لحظه زندگی لذت ببریم و به دیگران نیز خوبی کنیم.
دعوت به عمل:
* آرزوهایتان را دنبال کنید: از ترس شکست خوردن دست نکشید. هر قدمی که به سوی آرزوهایتان برمیدارید، شما را به خوشبختی نزدیکتر میکند.
* با عزیزانتان ارتباط برقرار کنید: به آنها بگویید که چقدر دوستشان دارید و از بودن در کنارشان خوشحال هستید.
* از هر لحظه زندگی لذت ببرید: به طبیعت نگاه کنید، موسیقی گوش دهید، کتاب بخوانید و با دوستان و خانوادهتان وقت بگذرانید.
* به دیگران کمک کنید: با انجام کارهای خیر، به دیگران کمک کنید و دنیا را به جای بهتری تبدیل کنید.
* از گذشته درس بگیرید و برای آینده برنامهریزی کنید: اشتباهات گذشته را تکرار نکنید و برای آیندهای بهتر تلاش کنید.
به یاد داشته باشید: زندگی، یک هدیه است و شما لایق بهترینها هستید. پس از آن به خوبی استفاده کنید.
با رأی دهی و ثبت نظر خود کمک میکنید مطالب ارزنده تری تهیه کنیم.اگر این مطلب براتون جالب بود لطفاً با دیگران به اشتراک بگذارید تا استفاده بکنند.